من گاهی وقتها که خیل بیکارم و یا مجبورم منتظر چیزی باشم، یک قصهمانندهایی سر هم میکنم که نهایتاً به هیچ دردی نمیخورند و نه آنقدر مایه دارند که بنویسمشان و نه میشود به طرحهای مفصلتر تزریقشان کرد. محض همین خیلی سریع فراموششان میکنم.
دیشب داشتم به یک چنین قصهٔ بی در و پیکری فکر میکردم که به نظرم رسید خلاصهاش را اینجا بنویسم که حدوداً میشود یک همچین چیزی:
چرا دین رسمی سرزمین رقام تغییر کرد و ماجرای جنگهای داخلی و درگیریهای مذهبی در دوران امیر حماد معروف به کافر چه بود؟
بر طبق «عهد اصحاب
بادیه» که منبع اصلی احکام و قوانین در رقام به شمار میآید، در صورتی که مردی با همسر خود متارکه کند، باید ثلث املاک خود را به «قبیلهٔ زن» بدهد که به آن «وجهالمتارکه» گفته میشود و آن وجه در اختیار قائد قبیلهٔ زن خواهد بود و او به صلاحدید خود آن را به کار خواهد برد.
بنابراین، اگر امیر حماد با زنی از قبایل رحام وصلت کرده بود، وقایع وضع روشنتری داشتند. اما همسر امیر، که نامش «زازان» بود و برخی تاریخنویسان به او زازان مؤمن و برخی زازان فاجره گفتهاند، به هیچ قبیلهای تعلق نداشت. او در حدود پنج سال قبل از شروع وقایع این داستان، همراه با گروهی از بازرگانان، از آن سوی خلیج به سرزمین رقام آمده بود و دست تقدیر او را به کاخ امیر حماد کشانده بود. زازان مؤمن یا فاجره (این که لقب کدام دسته از مورخان را انتخاب کنید برعهدهٔ شماست) در سرزمین رقام هیچ قوم و خویشی نداشت و بنابراین مطابق با رأی «صاحب عهد» وجهالمتارکه باید به خود او پرداخت میشد. ذکر این نکته نیز ضروری است که زازان در نخستین سال ورود خود به رقام به مذهب بادیه گرویده بود و در صحن کاخ امیر، جلوی چشم جماعت در شن غسل داده [شعر]...
ما را در سایت [شعر] دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fkahff8 بازدید : 122 تاريخ : سه شنبه 4 بهمن 1401 ساعت: 21:04